خاطرات

تولدبابا جونت

1390/5/25 10:49
نویسنده : سمیه
422 بازدید
اشتراک گذاری

مسافرکوچولوی نازنازیم امروز ٢٥ مرداد تولد باباجون هست میخایم شب بریم بیرون . براش هدیه بخریم راستی عینک آفتابی دوست دارم براش بخریم دیشب مامانی خیلی حالش بد بود تهوع شدیدداشت ونگران اینکه نکه تو رشدکافی نداشته باشی آخه نمیتونه غذا بخوره باباجون مقداری باهات حرف زد گفت که مامان  رو نباید اذیت کنیم. مواظبش باش موقعی که من نیستم تا احساس تنهایی نکنه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سيد کوچولو
25 مرداد 90 11:10
سلام عزیزمرسی از امیدواریتون راست گفتی رفتم دکتر گفت وضعیتش خوبه

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات می باشد